حجتالاسلام و المسلمین محمدحسین ملکزاده؛ استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه، 2 بهمن ماه در نشست علمی «فقیه قرآنی؛ بررسی تاثیر مبانی قرآنی مقام معظم رهبری در استنباط احکام فقهی» که از سوی مدرسه الامام علی بن موسی الرضا(ع) در قم برگزار شد، گفت: قرآن حکیم به عنوان قانون اساسی و محور دین اسلام به عنوان منبعی مشترک برای همه فرق و مذاهب اسلامی و منبع اصلی برای اجتهاد است و انسان اگر بخواهد در هر عرصهای دست به اجتهاد بزند باید از ظرفیتهای قرآن بهره ببرد.
وی افزود: روایتی آمده در کتاب شریف کافی که اعتبار سندی دارد و نیازی به بررسی سندی ندارد، امام صادق(ع) در تعریف فقیه فرمودند: فقیه کسی است که منبع و مصدر دیگری را به قرآن ترجیح ندهد. علی(ع) هم براساس روایتی درباره قضات فرمودند که وقتی به قضات رجوع شود قضاوت میکنند و یک قاضی ممکن است برخلاف قاضی دیگری حکم بدهد، حضرت در مورد این اختلاف استدلال فرمودند: آیا این اختلاف ناشی از آن است که خداوند دین ناقصی را فرستاده است یا دین تمامی را فرستاده است ولی پیامبر(ص) دین را ناقص فرستاده است لذا قضات مجبورند طبق نظر خود حکم کنند، خود حضرت با رد این مسلئه تاکید فرمودند: إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لَا تُکشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِه.
قرآنشناسی مهمترین مقدمه اجتهاد است
ملکزاده تصریح کرد: علامه طباطبایی در ذیل این بحث در نهجالبلاغه فرموده است که این روایت «ناصر علی کل نظر دینی یجب ان ینتهی الی القرآن» است، یعنی هر دیدگاه و نظر و نظریه و علمی، هر برساخت بشری اعم از حکومت و تمدن که بخواهیم آن را متصف به وصف اسلامی کنیم و به خدا اسناد بدهیم باید به قرآن برگردد. بنابراین مهمترین مبادی، مبانی و مقدمه اجتهاد، قرآنشناسی است و فقها باید قرآنشناس باشند و طبق نظر علامه حلی فقیه باید به آیاتالاحکام مسلط باشد ولو اینکه حافظ قرآن نباشد.
استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه با بیان اینکه صاحب معالم هم در بیان شرایط اجتهاد گفته است که هر چیزی که فقیه در اقامه ادله لازم دارد باید بداند، افزود: ایشان معتقد است که فقیه باید از قرآن هم مقداری را که به احکام مرتبط است بلد باشد که برخی به 500 آیه اشاره دارند که البته صاحب معالم عددی تعیین نکرده است. امام خمینی(ره) هم فرموده است کسی که قوه استنباط دارد باید به مقدمات اجتهاد مسلط باشد و از جمله این مقدمات (اهم الالزام معرفه الکتاب و السنه) یعنی معرفت به کتاب و سنت است. امام هم منحصر به 500 آیه نکردهاند و بر شان نزول آیات و کیفیت استنباط ائمه(ع) تاکید دارند.
ملکزاده با بیان اینکه تصور عمومی این است که رجوع به 500 آیه با عنوان آیاتالاحکام برای فقیه کافی است، تصریح کرد: قرآن کریم 6 هزار و 236 آیه دارد و اگر ما مکررات آیاتالاحکام را حذف کنیم کمی بیش از 300 عدد خواهد شد و 500 مورد هم نخواهد بود و در این صورت 5 هزار و 900 آیه محل رجوع فقیه نخواهد بود. علامه طباطبایی در المیزان، جلد 5 صفحه 298 و در ذیل آیه 15 تا 19 مائده بحث مفصلی کرده و آورده است که برخی آنقدر افراط کردهاند که گفتهاند ظواهر قرآن کریم حجت نیست ولی فقه الرضا و جامع الاخبار و ... را دارای حجیت میدانند و این در حالی است که اگر حدیث با نص قرآن، مخالف بود باید از حدیث دست برداریم.
پیامد رغبت افراطی به حدیث
استاد درس خارج حوزه علمیه افزود: علامه طباطبایی رغبت افراطی به سمت حدیث را عامل قطع ارتباط علوم اسلامی با قرآن میداند و تاکید دارد که اگر ما امر علوم اسلامی را با دقت ملاحظه کنیم طوری تنظیم شده است که اصلا نیاز به قرآن ندارد و فقیه میتواند بدون رجوع به قرآن و قرائت آن و حتی مس قرآن، مجتهد شود.
وی با بیان اینکه رهبری فرمودند علم و انس با قرآن باید در حوزه رایج شود و طلاب ما کل و یا بخشی از قرآن را حفظ کنند زیرا بسیاری از مباحث اسلامی و فقهی داریم که باید با رجوع به قرآن بحث شود، گفت: این درد است که برخی از آقایان فقط در اجتهاد خود متکی به روایات هستند و گاهی مطلع نیستند که درباره یک حکم فقهی، در قرآن هم آیه وجود دارد؛ انزوای قرآن در حوزه برای ما مشکلات زیادی ایجاد کرده است.
ملکزاده با بیان اینکه متاسفانه گاهی در فقه یک آیه قرآن ذکر میشود ولی به قدر یک روایت روی آن بحث نمیشود، افزود: اینکه ما میگوییم حضرت آقا فقیهی قرآنی است چون ایشان ما را به توجه حداکثری به قرآن دعوت میکنند و برای اینکه این مدعا را ثابت کنیم از چند روش میتوانیم استفاده کنیم که یکی مراجعه به آثار ایشان است.
وی افزود: اگر ما از طلاب حوزه بپرسیم که در 200 سال اخیر بزرگترین فقیه چه کسی بوده است؟ خواهند گفت: شیخ انصاری. رهبری فرمودند از زمان شیخ انصاری تا کنون فقیهی مانند ایشان نداریم؛ آیتالله خویی هم که به شهرت و اجماع بیتوجه است میگوید اگر تقلید از میت بنا باشد ما همه باید مقلد شیخ انصاری باشیم. حالا شما رهبری را با شیخ انصاری مقایسه کنید، شیخ وقتی میخواهد موسوعه عظیم فقهی خود یعنی مکاسب را بنویسد (که برخی از روی مزاح گفتهاند با آن میتوان ادعای پیامبری کرد) در بحث بیع در ابتدای کتابش به جای رجوع به آیه؛ احل الله البیع، به روایت پرداخته است یعنی رویکرد ایشان قرآن نیست. اگر سراغ صاحب جواهر و کتاب جواهرالکلام برویم که ایشان 30 سال عمر خود را صرف آن کرد و واقعا کار عظیمی است، در برخی بابها مانند کتاب الصوم حتی یک آیه نیاورده است.
تفاوت اجتهاد رهبری با اجتهاد مراجع برجسته
وی افزود: من نمیگویم این دو بزرگوار قرآن را قبول ندارند بلکه سخن از رویکرد و نوع نگاه و زاویه نگاه فرد فقیه است؛ شیخ انصاری در مکاسب بحث غنا دارند و مقام معظم رهبری هم اینطور ولی در کل مکاسب در بحث غنا چند رجوع به قرآن است؟ کلا 4 استناد به قرآن ولی حضرت آقا حدود 90 بار ارجاعات قرآنی دارند بنابراین این رویکرد قابل تامل و تمجید است.
ملکزاده با بیان اینکه همین بحث را در جواهر ببینید و با اجتهاد مقام معظم رهبری مقایسه کنید، گفت: ممکن است کسی بگوید چه به قرآن رجوع شود و چه نشود نتیجه و حکم یکی است ولی حق این نیست زیرا اجتهاد قرآنپایه در نتیجه و استنباط اثر گذاشته است و این اثر در 3 بعد و عرصه است؛ اول در عرصه موضوعشناسی، دیگری عرصه حکمشناسی و سوم عرصه مفهومشناسی.
استاد درس خارج فقه و اصول بیان کرد: در عرصه مفهومشناسی تعاریفی چون تعریف انسان و کرامت انسانی و ... مطرح میشود و این مفهومشناسی مقدمه برای حکمشناسی و موضوعشناسی است لذا برداشتهای رهبری عمیقتر، دقیقتر و در مواردی متفاوت است. در تفسیر سوره مبارکه برائت که از ایشان منتشر شده است در ذیل آیه «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ» به بحث جهاد در قرآن کریم پرداخته و جهاد را قرآنی، فقهی و لغوی معنا کرده و فرمودهاند جهاد در اصطلاح قرآن، آن چیزی نیست که در لغت و فقه گفته شده است زیرا در فقه، جهاد مبارزه خاص میان مسلمان و غیرمسلمان است که به آن مبارزه مسلحانه گفته شده است.
وی افزود: فقها با همین ذهن فقهی سراغ قرآن رفتهاند لذا در برداشت، دچار اشکال شدهاند؛ قرآن فرموده است: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ؛ یعنی بر پیامبر واجب بوده است که با کفار و منافقان بجنگد ولی وقتی به سیره پیامبر(ص) مراجعه کنیم میبینیم پیامبر هیچگاه جنگ مسلحانه با منافقان نداشت و فقط با کفار جنگید. برخی فقهای شیعه برای توجیه این تناقض گفتهاند آیه اینطور بوده است که یا ایها النبی جاهد الکفار بالمنافقین یعنی منافقان را هم به جنگ کفار ببر. ایشان فرموده است همین که جهاد با ذهنیت فقهی فهمیده شده است خطاهایی رخ داده است و علاجهای بدتری هم رخ داده است.
تفاوت مفهوم جهاد از منظر رهبری و فقهای دیگر
وی با اشاره به اینکه مقام معظم رهبری هر نوع مبارزه و مقاومت علیه دشمنان برای اعتلای اسلام را مصداق جهاد میدانند، افزود: لذا جهاد فقط مقاومت مسلحانه نیست بلکه شعر گفتن، پول دادن، سخنرانی و تبیین در مسیر دفاع از حق و خدا از مصادیق جهاد است و پیامبر(ص) هم با منافقان مبارزه غیرمسلحانه داشتند.
استاد حوزه علمیه اظهار کرد: ایشان در ذیل آیه اشاره شده فرمودهاند که تاثیر فقهی در بیان معنای درست جهاد این است که جهاد در تمام زمانها وجود دارد و حتی اگر وجوب جهاد مسلحانه در مقطعی برداشته شود در غیر این صورت سایر ابعاد جهاد منتفی نیست. وقتی معنای جهاد قرآنی مشخص شد اگر روایتی خلاف این بود یا روایت باید کنار برود یا توجیه مناسبی صورت بگیرد زیرا در مخالفت با آیه خواهد بود.
وی در پایان افزود: در حکمشناسی هم ایشان با استفاده از آیات قرآن، نظراتی مطرح فرمودهاند از جمله در مورد آیه 5 توبه. شیخ طوسی گفته است که این آیه دال بر این است که ما جز سالی 4 ماه مابقی سال باید با مشرکین بجنگیم. شهید ثانی هم گفته است که آیه دال بر این است که جهاد با مشرکین دائمی است؛ آقا در بررسی این آیه با اینکه موافق نظریه محقق نائینی است و نه خطابات قانونیه، در بحثی متین و استدلالی آوردهاند که آیه به نحو قضیه خارجیه است و نه حقیقیه لذا تمام استدلالاتی که برخی آقایان مطرح کردهاند از دور خارج خواهد شد.
نظر شما